رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

چند کلام

 

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

 گفتی که باید بروم حو صله ای نیست

 گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

 رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسا له ای نیست..

 -------------------------------------------------------------------------

 

در جلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید ! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی. . . درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود ! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند ! و برگه سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد ! عشق تو نوشتنی نیست . . . در برگه ام ، کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم ! وقت تمام است . . . برگه ها بالا..

 -------------------------------------------------------------------------

 همیشه فکر کن تو یه دنیای شیشه ای زندگی میکنی. پس سعی کن به طرفه کسی سنگ پرتاب نکنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته ......

 

 

 

با تشکر از Ashura

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد