رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

کنار آمده ام

کنار آمده ام

که نیستی

که گوشهای تو دیگر حرفهایم را نمی شنود.


کنار آمده ام

که برای دیدن تو هر جمعه باید مسافت درازی طی کنم.



کنار آمده ام

اگر روزی کار مردانه داشتم نقش تو را بازی کنم.



کنار آمده ام

که آغوشی نیست که گریه هایم را تحویل بگیرد



کنار آمده ام

با متکایی که هر شب ترا در ذهنم مرور می کند.



کنار آمده ام

که وقتی غذایی درست می کنم تنها یک نفره باشد.



کنار آمده ام

تنها با پیراهنی آغشته به بوی تن تو هر شب مرا نجات می دهد. 


کنار آمده ام

خیالت راحت

خیالت راحت یادم می روم نبودنت...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد