رویاهای من

با تو سخن می گویم...

رویاهای من

با تو سخن می گویم...

گمشده

 

 

بی آنکه بخواهم ترا گم کردم...

 

رویا

انتظار

 

 

انتظاری نوسان داشت.

نگاهی در راه مانده بود

و صدایی در تنهایی می گریست...

 

رویا

کمی دلم گرفته است...






همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید!

ح-پ



به آرزوهای قشنگتون برسین...

برای همیشه ...

 

 

۲۷جولای ۲۰۰۷ ساعت ۱۲:۱۵ ظهر جمعه  به وقت ایران ...

 

 

به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا

romana





شمارش معکوس شروع شد...

فصل پنجم

 

رومانا!

 

تو فصل پنج عمر منی و تقویمم

به شوق توست که تکرار می شود هر سال...

 

رویا

برای رومانا

 

 

در محکمه بین من ــــــــــــــــــ  عشق ــــــــــــــــــــــ تو

من و تو محکوم هستیم و عشق همچنان باقیست..

درد دل ساده..

سلام به همه خوبان..

 

 

خیلی وقته دلم براش تنگ شده! هر وقت به یادش می افتم دلم می گیره! انگار سالهاست که رفته انگار قراره دیگه نبینمش . نمی دونم ولی یه حس عجیب دارم که نمی تونم بیان کنم .. گاهی اوقات درست سر نماز به یادم می یاد و می زنم زیر گریه انگار بعد از خدا دلبستگیه منه مگه میشه ..!!!

الان درست ۳ ماه که رفته! اگه امید به اومدنش نبود من هم اینجا نبودم ... همه وقت یاد لحظه و روزها و ماهها که با هم  خوش بودیم و دلمو به با هم بودن خوش بود بخیر.. اما خوشحالم که داره به عشقش می رسه به اندازه تمام ستاره ها.به اندازه تمام لحظه های  قشنگی که داشتیم و داریم به اندازه همه اون دلتنگیها که داشته و داریم خوشحالم که روبروی من ایستاده و قراره با کسی زندگی کنه از این به خودم می بالم که من هم دوستش دارم ... برایت خوشحالم که به عشقت می رسی از اینکه غم و غصه هات داره تموم میشه و پا به خانه مقدس عشق پامی نهنی و خوشحال تر که دیگه مجبور نیستم ندیدنت رو به خدا شکایت کنم من هم می مونم همین جا پیش تو چون هر لحظه باید شاید شکفتن فرزندانت باشم شاهد زیبایی تو در کنار شریک زندگیت.. هر لحظه به لحظه آرزوهای خوب برایت از خدا می خواهم... برایم دعا کن من به چشمهای تو آنگاه که به آسمان خیره می شوی نیاز دارم من به دعاهای از  ته قلبت نیاز دارم رومانا برایم دعا کن برای دوستی که همیشه در کنارت هست و نگران خوشبختی تو ...

و اما قبل از تو از همین جا از همین دنیای مجازی که فرصتی برای حرفهای نگفتنی دارم از خدای بزرگ واقعا بزرگ سپاسگزارم تا فرصتی به من داد در این دنیا زندگی کنم کار کنم عاش شوم متنفر بشوم دعا کنم گریه کنم بخندم و عزادار شوم همان هایی که روزی دوستشان می داشتم و اکنون جز ردی از خاطراتشان چیزی نمانده است ... افسوس نمی خورم چون همیشه می دیدمشان ...

از همین جا از این دنیای خیالی از چشمهام و قلبم نیز سپاسگزاری می کنم .. با همین چشمهایم خیلی از حقیقتها را دیدم لمس کردم و از نزدیک چشیده ام و تو همین قلبم آنها را ذخیره کردم...

با همین دستانم دلنوشته هایم را به آب ریختم دیدم بهتر است که در قلب و روحم باقی بمانند به قول دکتر شریعتی: سرمایه های هر دلی حرفهائیست که برای نگفتن دارد.

راست گفته همه حرفهارو نمی شه زد تا می یایی بگی ناخودآگاه از یادت می رن و یه جوری بهت الهام میشه نه نگو...تو خودت بهترین صندوق اسرار هستی...

دلم برای سفر کردن تنگ شده .. تو سفر با آدمهای خیلی زیادی آشنا شدم .. عجیب واقعا عجیب و من هم عجیب تر از آنها..

باز هم وقت رفتن و ناگزیر به رفتن بدون اینکه بتونی حرفاتو بتونی حتی تو ین دنیای مجازی بزنی شاید اگر فرصتی شد و دل اجازه داد باز برمی گردم...

 

تا بعد...

به آرزوهای قشنگتون برسین...

رویا... رومانا

 

رومانا

 

رومانا... می آید